پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

ثمره عشق

بدون عنوان

پنج شنبه اون هفته اولین ضربه کاری رو خوردی که خون از گوشه ی جشمای کوچولوت با اشکات میومد الهی برات بمیرم که یه لحطه ازت غافل شدم با اینکه گوشه میز تی وی رو با مقوا چسبوندخ بودم اما باز یه گوشه کوجیکش کرفت به گوشه چشم خوشگلت خدارو شکر به خیر گدشت ولی من که خیلی هول شدم و بابات هم تو روبروش بودی و مراقبت نبود کلی عصبانی شده بود و از اون بدتر که درست فردا عصر همین قضیه دستت رفت لای در دسشویی من تو دسشویی بودم . بابات جلوی در تو هم زیر پای بابا و جلو در جوری که من اصلا متوجه تو نبودم که اونجایی و تا درو باز کردم بیام بیرون بابات هم جلو اینه داشت مو شونه میزد که بریم بیرون خرید تو هم دستتو گذاشته بودی لای درو من ندیدم و میخواستم...
25 تير 1392

بدون عنوان

سلام عشق مامان ببخش که نمیامو کم مینویسم برات البته بیشترش تخصیر او شیطنت هاته عزیز دلم که و قتی واسه من نیمزارره دیروز اولین ارایشگاه مردونه ات رو رفتی و شدی یه اقا پارسای گل جمعه هم مصادف بود با عید مبعث جشن دندونیتو برگزار کردم دست بابا و مامان جون و باباجون درد نکنه که اینقدر همکاری کردن فدای اون دندونات بشم       <a href="http://upload.tehran98.com/viewer.php?file=9q8eb4efhoa3m61874l.jpg"><img src="http://upload.tehran98.com/img1/9q8eb4efhoa3m61874l_thumb.jpg" border="0" alt="9q8eb4efhoa3m61874l.jpg" /></a> ...
21 خرداد 1392

بدون عنوان

چقدر دلم میخواد هی بیامو اینجا بنویسم که هر روز چیکار میکنیو چی میخوای و .... اما کو وقتو فرصت با تویی که همه زندگیم شدیو کل وقتمو با تو سرگرمم اولین سرماخوردگیتو هم داریم با هم تجربه میکنیم الان دو روز تو سرملخوردیو ابریزش بینیت کلافه ات کرده من هم همجنان با یه نی نی نازو مریض دارم تدارک جشن دندونیه تو شازده رو میچینم همه چیزو سعی کردم خودم واست درست کنم با عشق با نهایت خوشحالی واسه تویی که هنوز مفهوم این عشقو دوست داشتنو نمیفهمی اما میذونم که یه روزی یه جایی همه این عشق بهم بر میگردونی قربونت برم  
14 خرداد 1392

بدون عنوان

خیلی نتبلی میکنم واسه سروسامون دادن به اینجا امروز سالگرد ازدواج منو بابا بود یه جشن سه نفره کوچولو  
2 ارديبهشت 1392

عیدی امسال

پسر عسلم خیلی خیلی خوشحالم امسال سر سفره هفت سین یه گلی مثله تو کنارمون بود و کلی بهمون خوش گذشت خدایا خیلی ممنون واسه چنین عیدی که امسال بهمون دادی پارسال تو تنهایی خودم سالو نو کردم اما امسال کنار پسرم بابایی هم که تو راه بود بره سر کار
30 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره عشق می باشد