30 ماهگی با تاخیر
پسر گل و عزیزم 30 ماهگیشو در حالی گذروند که بد جور با یه ویروس آنفولانزا دست به گریبان بوود
در خمون اثناف منم دچار شدم و خلاصه دل و دماغ واسموون نمونده بود
و اینبار هم در کنار مامان جون و باباجون و بعد از سفر قشم دوران بیماریموون سپری شد
خدایا شکرت بابت به خیر گذشتن این بیمار
سرفهدهای وحشتناکی میکردی و دل ما که کنارت بودیم و میشنیدیم ریش میشد
و 4 بار ویزیت شدی تا خدارو شکر سرفه هات یهو قطع شدن شکر خدا
حالا یه عکس از سفر قشم میزارم که یادمون بره اون روزایرسخت مریضی
قشم ،هنگام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی